برادر محمد احمدیان

منتشر شده در 18 اسفند 1394
اندازه قلم
شناسنامه
نام و نام خانوادگی : محمد احمدیان
محل تولد : نجف اشرف
سال تولد : 1350
محل سکونت : قم
سابقه ایثارگری : دارد

راه های ارتباطی

مسئول هماهنگی و دعوت : جناب آقای رضایی

شماره تماس و تلگرام : 09195424905

سایت : neshane.parsiblog.com

ایمیل : raha.ahmadian@gmail.com



تخصص در یادواره های شهدا

روایتگری و خاطره گویی یادواره ها و محافل شهدا



معرفی عمومی

برادر محمد احمدیان در نجف اشرف دیده به جهان گشود.
عملیات محرم در سال 1361 اولین عرصه حضور یشان در دفاع مقدس و در 12 سالگی بود. حضور او تا پایان جنگ تحمیلی در جبهه های حق علیه باطل ادامه داشت. پس از پایان جنگ تفحص ابدان پاک شاهد حضور احمدیان بود. وی مدتی را به عنوان رییس ستاد کمیته جستجوی مفقودین و معاونت اطلاعات عملیات ستاد کمیته جستجوی مفقودین خدمت میکرد.

ایشان که از سال 1374 روایتگری و خاطره گویی در محافل و یادواره ها را آغاز کرده است در اغلب یادمان های راهیان نور بویژه در شلمچه، نهرخین و طلاییه روایتگری می کند. سبک زندگی شهدا و خاطرات تفحص ابدان پاک شهدا از مهمترین محورهای روایتگری وی می باشد.

وهم اکنون از سخنرانان و خطبای فعال در یادواره های شهدای سراسر کشور می باشند.



متون محتوایی

حالا نوبت لشگر ١۴ امام حسین بود…

حالا نوبت لشگر ١۴ امام حسین بود که در میان طغیان آب و بارش بی امان باران و حجم شدید آتش دشمن حماسه آفرینی کند رمز یازینب بود 

آن شب آنجا کربلایی بپا بود و سربازانی که عاشوراییان زمانشان بودند و شیفتگان مکتب حسین بن علی علیه السلام که حالا دویرج  فرات شده بود اما نه آرام که وحشی

و طوفانی بچه ها بودند و رودخانه دویرج که دوباره  نا آرام شده بود و بارانی که بی امان میبارید  و دشمنی که با تمام قوا آتش و گلوله بود که انگار نذر کرده بود ببارند فریادهای یا زینب یا حسین یا زهرای بچه ها در میان امواج خروشان آب می پیچید  و آرام آرام گم میشد هرکس در پی راهی بود تا از این دریای مواج بگذرد آنهایی را که آب توانست به آغوش خود کشید و مُحرمی شان کرد اما آنهایی که از آب و باران و آتش گذشتند تازه ابتدای نبردشان بود 

روایتگر محمد احمدیان


فتح المبین…

شهید عباس علی فتاحی یکی از بچه های تخریب چیه که قراره بره قبل ازعملیاتی بره و یک پلی رو در منطقه عین خوش پل چعل دهنه
این پل رو منفجر بکنن این بچه ها رفتن پشت عراقی ها نفوذ کردن بچه ها رفتن پشت عراقی ها نفوز کردن قراره یک پل رو منفجر بکنند
یکی از این تخریب چی ها شهید عباس علی فتاحی ، بچه ها رفتند پل رو تی ان تی کار گذاشتن و اماده انفجار کردن تو مسیر برگشت عراقی ها متوجه حضور چندتا از بچه های ما می شوند که یکی از اونها شهید فتاحی با بچه ها درگیر میشوند ، بچه ها قرار نیست با عراقی ها درگیر بشوند قراره زود منطقه را ترک کنند در حین عقب اومدن تیری به پای شهید عباس علی فتاحی می‌خوره و رو زمین میفته . بچه ها میخواهن عقب بیارنش نمیشه وشهید میمونه اون لحظه رو زمین میمونه.اما زندست ، بچه ها میخواهند کمکش کنند میگه نه شما برید ، من رو بذارید و برید شهید عباس علی فتاحی میمونه و بچه ها میان عقب به فرماندهی لشکر میگن یکی از بچه های ما زخمی شد تیر توپاش خورد و موند عراقی ها گرفتنش تو لشکر و فرماندهی غوغایی میشه که نکنه زیر شکنجه اعترافی بکنه عراقی ها زبونش رو باز بکنند وعملیات لو بره . خبر می رسه به حاج حسین فتاحی پسر عموی عباس علی …
بهش می گن عباس علی اسیر شد میترسیم یه چیزی بگه حاج حسین خنده تلخی میکنه میگه برید کارعملیات رو ادامه بدید عباس علی سرش بره زبونش باز نمیشه با دلهره واضطراب عملیات رو ادامه میدهند عملیات میشه عملیات فتح المبین عملیاتی که امروز کشور ما بهش می باله واون پیروزی عظیم رو بچه ها کسب می کنند اما دل بدید وقتی دنبال شهید عباس علی فتاحی می گردند ، تو حاشیه ی رودخانه ی دوایرج در شن های حاشیه ی رودخانه پیکر بی سری رو پیدا می کنند یک پیکری که سر بر بدن نداره وقتی کنکاش می کنند میبینند عباس علی فتاحی
به حاج حسین میگن جنازه عباس رو پیدا کردیم اما سر نداره به گریه میفته میگه من گفتم عباس علی سرش بره زبونش باز نمیشه ….

روایتگر
محمد احمدیان


کی و کجا آشتی کرده بودند…

نعمت الله راننده لودر بود و حسین بی سیم چی بر خلاف گذشته ها خیلی باهم دیده نمی شدند حالا دیگر همه فهمیده بودند که اینها لابد توی عالم خودشان یک دلخوری از هم دارند چند روز مانده به عملیات محرم ، محمود نجیمی متوجه حال و هوای غریب نعمت الله شده بود .

نعمت الله این پا و آن پا میکرد که چیزی بگوید آخرش طاقت نیاورد و حرفش را زد .خواب دیده بود در عملیات آتی (محرم) با حسین محقق شهید میشوند . عملیات شروع شد و بچه ها به آب زدند قیامتی به پا بود و هرکس دنبال رهایی از امواج آب ، نعمت الله و حسین اما از آب گذشتند
بعد از عبور از آب،آن طرف رودخانه حاج حسن فتاحی،زیر حجم وحشتناک آتش دشمن حسین و نعمت الله را افتاده پهلوی هم دیده بود که گلوله ای کنارشان به زمین نشسته بود تا رویای صادقه ی نعمت الله تعبیر بشود و خدا پایانی سرخ و گلگون را در عملیات محرم برای دلخوری حسین و نعمت الله رقم بزند . کسی چه میداند که شهید نعمت الله داوری و حسین محقق کِی و کجا آشتی کرده بودند

روایتگر محمد_احمدیان



آلبوم صوتی

 

 خاطره ای از پشتیبانی شهدا از ولایت فقیه

حجم 2 مگابایت // زمان 06:51

دانلود

 

خاطره ای از شهید عباس علی فتاحی

حجم 1 مگابایت // زمان 05:46

دانلود

 

 خاطره ای از امدادهای غیبی

حجم 3 مگابایت // زمان 13:12

دانلود

 

  روایت معجزه ای از تفحص

حجم 1 مگابایت // زمان 06:04

دانلود

 

 



آلبوم تصاویر

 



 

مطالب مرتبط
نوشتن دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*