حضرت زهرا الگوي دفاع مقدس
متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمين حاج محمد مهدي ماندگاري
بسم الله الرحمن الرحيم
با توجه به ايام فاطميه، ارتحال امام (ره)، سالروز فتح خرمشهر و سالروز سفركردن يكي از پاكترين خدمتگذاران به آزادگان سرافراز، حاجآقا ابوترابي به ذهنم رسيد اين فرمول را كه يكي از فرمولهاي تحليل فرهنگ دفاعمقدس هست، اشاره كنم.
قداست دفاع مقدس
دفاعمقدس به اين جهت مقدس است كه دفاع از حق در برابر باطل مي باشد، در 200 سال اخير جنگهاي زيادي در ايران به وقوع پيوست، ولي به هيچكدام آن دفاعمقدس نمي گويند، چون در اين هشت سال جنگ بين ايران و عراق، بين جمهورياسلامي و رژيم بعث نبود بلكه، جنگ بين اسلام و كفر بود، اگر امام دفاع كرد، اگر رزمندگان، آزادگان، خانواده هاي شهداء و … دفاع كردند، همه از دين دفاع كردند، پس دفاعمقدس به اين جهت مقدس هست كه دفاع از حق در مقابل باطل مي باشد.
با اين معنا، دفاع مقدس در 8 سال محصور نمي شود. اين نوع دفاع، در تاريخ قشنگ پيدا مي شود و در زمان ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف، دفاع از حق با طرح حكومت ديني، با طرح ارزشهاي ديني، با گسترش عدالت، با مبارزه با ظلم ميباشد.
پس با اين بيان مي شود چندتا نتيجه بگيريم و بعد وارد بحث بشويم:
- همه انبياء الهي رزمندگان دفاعمقدس هستند، چون همه از كلمه توحيد دفاع كردند، تمام صالحان و كساني كه در طول تاريخ شيعه براي برافراشتهشدن پرچم شيعه و مكتب اسلام آبرو، جان و مال گذاشتند همه از رزمندگان دفاع مقدس هستند. بچه هاي ما هم در 8 سال جنگ، آزادگان عزيز در سالهاي اسارت، جانبازان ما روي تخت بيمارستان، همه از رزمندگان دفاعمقدس بودند، بعد از دفاعمقدس هم هركسي در هر زمان و مكاني از حق دفاع كند رزمندة دفاعمقدس مي شود و امام زمان گلسرسبد اين رزمندگاني است كه از دین خدا دفاع می کند.
- وجود نازنين امام زمان علیه السلام، گلسرسبد رزمندگان دفاعمقدس، فرمودند: « فی إبنَةِ رسُولِ اللهِ (ص) لِی أسوَهٌ حَسَنَهٌ» (بحار الانوار، ج53، ص178، باب31) مني كه قرار است رزمندة دفاع مقدس باشم و نقطه اوج اين دفاع باشم مادرم فاطمه (س) الگوي من است. اين عنوان بحث را از اين روايت امام زمان علیه السلام استفاده كردم؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها الگوي دفاع مقدس.
جلوههاي دفاع از حق
دفاع از حق در برابر باطل سه جلوه دارد:
- دفاع از تماميت حق در برابر باطل، در جنگ احزاب زمانيكه اميرالمؤمنين مقابل عمروبنعبدود، به عنوان نماد كفر قرار گرفت (در جنگ احزاب كفار، مشركين، منافقين، يهودي ها، ستون پنجم و همه آنهايي كه با اسلام دشمني داشتند، بودند) پيامبر فرمودند: امروز تمام اسلام در برابر تمام كفر ايستاد. لذا اميرالمؤمنين آنروز دفاع از تماميت دينخدا كرد، لذا پيامبر محاسن مباركش را روي دست گرفتند و فرمودند: خدايا خودت شاهد باش كه همه هستي ام را براي دفاع از دين تو فرستادم. به فاطمه زهرا فرمودند: نماز بخوان و دعا كن، به سلمان فرمودند: دعا كن، خودشان هم گوشه اي نماز خواندند و دعا كردند كه آنجا مساجد سبعه را درست كردند. اين يك نمونه دفاع از تماميت دين بود. رزمندههاي ما هم اين وضعيت را داشتند، بعد از انقلاباسلامي و تحقّق جمهورياسلامي به عنوان آرمان همة انبياء و اولياء، تمام كفّار و دشمنان اسلام، آمريكا، شوروي، انگليس، اسرائيل و …. دستبهدست هم دادند و در قالب جنگ، تمام كفر در مقابل اسلام ايستاد.
حضور در راهپيمايي 22بهمن و روز قدس، حضور در انتخابات و نمازجمعه ها جلوههاي دفاع از تماميت دينخدا هستند. در يك راهپيمايي 22بهمن در تهران، دختر كوچكي به مادرش (كه زياد ظاهر خوبي نداشتند) گفت: چرا شعار نمي دهي؟ مادر جمله قشنگي گفت، گفت: همين كه دوربين¬هاي دشمنان عكس و فيلم بگيرند كه ما از دينمان دست برنداشتيم كافي است، شعار دادن خيلي لازم نيست. يعني بسياري از افرادي كه الان بهانه ميگيرند، زمانيكه سخن از اصل دين باشد به ميدان مي آيند.
يكي ازجلوه هاي قشنگ عاشورا، دفاع از تماميت دينخداست، يك جلوه از حركت معصومين در مقابل طاغوت، دفاع از تماميت قرآن است. امروز قرآن مورد هَجمِه قرار گرفته، فرمانده كثيف نيروهاي آمريكايي در آموزش قرآن را به عنوان سيبل قرار مي¬دهد و به نيروهايش مي گويد به قرآن تير بزنند.
- دومين جلوهي دفاع از حق در برابر باطل، دفاع از احكام دينخدا مي¬باشد. يعني از تمام جزئيات دينخدا دفاع شود. گاهي از نماز دفاع مي¬كنم، حركت شهيد عباس بابايي وقتي مي¬خواهد مدرك پايان تحصيلش را در دانشگاه نظامي آمريكا از ژنرال آمريكايي بگيرد، وقت نماز شد، چيزي روي زمين پهن كرد و به نماز ايستاد. خدايي كه محبّت موسي را در دل فرعون انداخت، خدايي كه پيامبر را در غار ثور نجات داد، لذت عمل و محبّت عباس بابايي را در دل ژنرال آمريكايي مي اندازد و ژنرال مي ايستد نماز خواندن عباس بابايي را نگاه مي¬كند و به اعتقاد و استقامت بر اين اعتقاد او را تحسين ميكند.
شهيد ابوترابي در دفاع از دينخدا
حاجآقاي ابوترابي دفاع از چند آيه قرآن كرد و سيد آزادگان شد. اين خاطره را حاج آقاي قرائتي تعريف كردند و برادر شهيد ابوترابي تاييد كردند.
وقتي حاجآقا ابوترابي را گرفتند، به عنوان طلبه، حسابي زدند و شكنجه اش كردند. هنگامی که نیروهای صليب سرخ جهاني به اردوگاه می آیند از ابوترابی به عنوان ريشسفيد ریش سفید اسارتگاه از ايشان می پرسند: آيا در اين اردوگاه شكنجه هست يا نه؟ ايشان در جواب ميگويد كه چه كار داريد هست يا نه؟ هرچه سؤال كردند ايشان جواب نداد، همه تعجّب كردند. اگر جواب مي داد خيلي از مشكلات حل مي شد ولي ايشان جواب نداد.
مأموربعثی كه ميخ به سر حاجآقا ابوترابي فرو کرده بود، در این هنگام كنارش بود. افسر بعثي بعد از رفتن صلیب سرخی ها ايشان را داخل اتاق ميبَرَد و مي گويد: من خودم تو را شكنجه كردم، چرا نگفتي؟ ايشان جواب دادند: قرآن خواندي؟ آيه اي مي فرمايد: « لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرينَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً» (سوره نساء-آیه 141) ، خداوند هرگز براي كافران به زيان مؤمنان راهي نگشودهاست.
اينها مسيحي هستند و از ديدگاه ما مسلمان نيستند. تو هرچقدر هم اذيت كرده باشي، در ظاهر مسلمان هستي، نميخواستم راه سلطه آنها بر شما باز شود. من اگر اعتراف مي كردم آنها بر شما مسلط مي شدند، قرآن مي فرمايد اين كار را نكنيد.
افسر بعثی منقلب شد و گريه كرد؛ بعد از سيد ميپرسد: چهكار بايد بكنم؟ سيد گفت: من را به اردوگاههاي اسرا ببر و بچرخان، من كَمي به بچه ها دلداري بدهم، مقاومت آنها بيشتر شود و براي اينكه نفهمند تو نفوذي من هستي كَمي مرا بزن تا لو نري.
وقتي شكنجه گر ديگري (كه زير دست سرهنگ ارشد، در خاطره فوق بود) حاجآقا ابوترابي را ميزد، يكي از تيغهايي كه در جيب ايشان بود، در بدنش فرو مي¬رود و خون فواره مي¬زند. ارشد متوجّه ميشود، ميآيد بيمارستان ملاقات آقاي ابوترابي، از شكنجه گر دوّمي كه ايستاده بود سؤال كرد: چه كار كرديد؟ آقاي ابوترابي يك دروغ (چون براي نجات جان انسان بود، دروغ گفت) مي¬گويد: يك تيغ درون جيب من بود، وقتي زمين خوردم در سينه¬ام رفت و چاك زد. شكنجهگر سؤال مي¬كند: چرا دروغ گفتي؟ ايشان جواب ميدهد: اگر راست مي گفتم پدر تو را درمي آورد. شكنجهگر دوّم هم مريدش شهيد ابوترابي مي شود. «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أحْسَن .» اين كه مي¬گويند ايشان استاد اخلاق بود، اينگونه استاد بود. اين آيه را چندبار گفتيم و هميشه از امام حسن مجتبي مي گفتيم، كه شخصي آمد به امام حسن جسارت كرد، امام به او لطف كردند، اما اين نمونه ي زيباي ديگري است.
شكنجهگرهاي اردوگاه نوبتي اسرا را شكنجه ميكردند و ميزدند، خواهر يكي از شكنجهگرهاي بعثي كه نوبت او بوده اسرا را شكنجه كند، فوت ميكند. حاجآقاي ابوترابي بچّه ها را جمع مي كند و به همه قرآن مي دهد، يكي از بچهها كه قاري قرآن بوده مشغول قرائت قرآن ميشود. وقتي افسر وارد اردوگاه ميشود از آقاي ابوترابي ميپرسد چه خبر است؟ ايشان در جواب ميفرمايند: ما خبردار شديم كه خواهر شما به رحمت خدا رفته، لازم دانستيم كه براي خواهرتان مجلس ترحيم بگيريم.
وقتي ايشان را شكنجه ميكردند، شلاق از دست شكنجه گر مي افتد، ايشان خم ميشود و شلاق را مي گيرد و دو دستي تقديم شكنجهگر مي كند.
بازگشت به جلوههاي دفاع از حق
دفاع از تك تك احكام الهي مي تواند انسان را رزمنده دفاعمقدس كند. شما در يك مجلس نمي تواني براي نماز دفاع كني؟! حضرت زهرا با سفارش به ساخت تابوت براي بدن مطهرش از حيا و عفت دفاع كرد. بعد از رحلت پيامبر هيچكس تبسّم به لبان فاطمه نديد، يكي از غصههاي حضرت اين بود كه بدنم را روي تخته تابوت مي بينند، اسماء ميگويد: در شهر ما جعبه اي مي سازند كه تابوت نام دارد ، حضرت سريع دستوردادند كه آنرا درست كنند. تا تابوت را آوردند تبسم به لبان فاطمه نشست و فرمودند: خوب است، بدنم را محفوظ نگه مي دارد.
ما نمي توانيم از حق دفاع كنيم؟! نمي توانيم از مسجد دفاع كنيم؟! حاجآقاي جوشقانيان ميفرمودند: يك مسجدي را در خيابان باجك قم ميخواستند گسترش بدهند ولي نميخواستند از طرف محراب مسجد را بزرگ كنند، از طرف ديگر ميخواستند اضافه كنند، صاحبخانه گفت: من خانه ام را به مشروبفروشي مي دهم ولي به مسجد نمي دهم! صاحب منزل طرف محراب گفت: من براي دفاع از مسجد، خانه ام را نصف قيمت مي دهم. بندهخدايي كه منزلش را به مسجد نفروخت، به فِلاكَت افتاد و زمين گير شد و به بدترين وضع از دنيا رفت.
مردم معناي دفاعمقدس در زندگي روزمره خود را نمي دانند، بعد فكر مي كنند رابطه با دفاعمقدس ايناست كه طلائيه و شلمچه بيايند، ولي در زندگي روزمره هم مي¬توانيد دفاع مقدس داشته باشيد.
3- سومين جلوه دفاع مقدس، دفاع از وليخداست، در زندگي حضرت زهرا اين دفاع را زيبا ميتوان ديد و بيان كرد. وقتي مي توانيم يك نفر را به عنوان الگو براي كسي تعريف كنيم كه در اصل موضوع با هم شريك باشند، حضرت زهرا در دفاع از وليخدا الگوي من است، من هم در دفاع از وليخدا تك تك اين مواردي كه حضرت انجام داده مي توانم انجام دهم، بچه¬هاي رزمنده اين كار را كردند.
مراحل دفاع حضرت زهرا سلام الله عليها از وليخدا
- دفاع با مال، ارثيهاي از پيامبر گرامي اسلام به حضرت زهرا رسيد، چقدر زيبا مقابل اين شبهه ايستاد كه پيغمبران هيچ ارثيه اي براي كسي نمي گذارند، فاطمه با آيه «وَ وَرِثَسُلَيْمَانُ دَاوُودَ » استدلال كرد. وقتي روايتي با صريح قرآن معارضه داشته باشد بايد روايت را كنار گذاشت، حضرت زهرا قشنگ توضيح داد كه انبياء، امامان و مراجع دو دسته اموال دارند: يك اموال براي شخصيت آنها مي باشد و يك اموال براي شخص آنها. همچنانكه شتر شمشير، عمامه، انگشتر پيامبر به ارث رسيد ولي نبوت پيامبر به ارث نمي رسد. اگر بچه هاي پيامبر ولايت الهيه دارند خدا به آنها داده، از باب ارثيه نيست. لباس مرجع تقليد به بچه اش ارث مي رسد، ولي وجوهاتي كه در حسابش هست به بچه اش ارث نمي رسد، مقام مرجعيت به فرزندش ارث نمي رسد.
خودم از حضرت آيت الله العظمي فاضل شنيدم كه مي فرمود: بعضي ها بعد از رحلت حضرت امام سراغ حاجاحمدآقا رفتند كه شما مجتهد هستيد، محبوبيت داريد و مشاور بزرگترين رهبر ديني سياسي دنيا بوديد، چرا شما ولي فقيه نباشيد؟ اسمهاي آنها در تاريخ هست، حاجاحمدآقا فرمودند: پدرم پادشاه نبودند كه من وليعهدش باشم، پدرم وليفقيه بود و ولايتفقيه ارثي نيست. حضرت زهرا با مالي كه از شخص پيامبر به ايشان ارث رسيدهبود از وليخدا دفاع كردند. اين را فاطمه زهرا مي خواهد اعلام كند كه اگر دست وليخدا مال باشد، مي شود موحد درست كرد. - در دفاع دوم، حضرت زهرا از اعتبارش پيش پيامبر خرج كرد. هر كس امروز اعتبار اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و …. دارد، بايد با اعتبارش دفاع كند. حضرت زهرا چهل شب همراه علي درِ خانه مهاجر و انصار رفت، وقتي صاحبخانه ميپرسيد: چهكسي پشت در هست؟ فاطمه زهرا جلوي اميرالمؤمنين را مي گرفت و مي گفت: عليجان تو چيزي نگو، اجازه بده من بگويم، به اعتبار صداي دختر پيامبر در را باز كنند. در را كه باز مي كردند تا مي ديدند فاطمه همراه علي هست تعجب ميكردند و بهانه مي آوردند، مي خواهيم زندگي مان را بكنيم، دنبال دردسر نمي گرديم، يكي از حرفهايشان اين بود علي جان، برو يكي ديگر پيدا كن ما دومي مي شويم.
بعد از رحلت حضرت آيت الله العظمي اراكي رحمت الله مرجعيت مقام معظم رهبري مطرح شد، خواستيم از بزرگان و علماء طرح مرجعيت ايشان را بگيريم تا بتوانيم مطرح كنيم، خدمت آيتالله سيدعباس خاتم و آيتالله قديري وكريمي(حفظهما الله)، از ياران قديمي امام رحمت الله رفتيم، گفتند: زمانيكه امام رحمت الله را سال 422 زندان كردند، تنها راهي كه مي-توانستيم در مقابل رژيم بايستيم اين بود كه بحث مرجعيت حضرت امام رحمت الله را مطرح كنيم، خدمت علما و بزرگان رفتيم تا مرجعيت امام رحمت الله را امضا كنند، بعضي ها در را به روي ما باز نكردند، بعضي ها گفتند اول برويد از ديگران امضاء بگيريد بعد بياييد. اين بزرگواران گريه شان گرفت و گفتند: ما آن شبها روضه اميرالمؤمنين عليه السلام و فاطمه زهرا سلام الله عليها را مي خوانديم تا قوت بگيريم. همين صحنه براي من تكرار شد، خدمت بعضي از علما رفتم، گفتند: ما حوصله نداريم، بعضي ها گفتند: اول بريد از ديگران امضاء بگيريد. بعضي از اين آقايان الآن از سينه چاك هاي ولايت هستند!
در 8 سال دفاعمقدس كه بعضي از تحصيلكرده هاي حوزه و دانشگاه در تشخيص دچار اشتباه شدهبودند، 36000 شهيد دانش آموز اشتباه نكردند و براي دفاع از وليخدا جان دادند. آزادهها اشتباه نكردند، براي دفاع از وليخدا كتك خوردند و جان دادند، از حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليهاالگو گرفتند.
3. در مرحله سوم حضرت با گريه اعتراضآميز از وليخدا دفاع كرد. چرا حضرت مي رفت بيت الاحزان گريه ميكرد؟ چرا احد كنار قبر حمزه سيدالشهداء عليه السلام گريه ميكرد؟ مي خواهد جايي گريه كند كه از او سؤال كنند، از اينكه چرا دختر پيامبرصلوات الله عليه علني گريه مي كند؟ تا دختر پيامبر صلوات الله عليه در جواب بگويد ولي خدا مظلوم است.
اين الگوي دفن شهدا در دانشگاه ها است. از ما سؤال مي كنند: چرا شهدا را مي خواهيد داخل دانشگاه ها ببريد، مگر دانشگاهها قبرستان هست؟ در جواب مي گوييم: در بعضي مكانها دينخدا غريب واقع ميشود، مي گوييم چند شهيد ببريم دفن كنيم اين بچه هاي حزب اللهي بيايند دور اينها گريه كنند، بقيه بگويند اينها براي چي گريه ميكنند؟ در جواب ميگوييم: اين شهدا براي دفاع از دينخدا زير شِني تانك رفتند. شايد بعضي از دوستان جوان يادشان نباشد، قبل از اينكه شهداي گمنام را در كوه خضر نبي سلام الله دفن كنند، با بعضي دوستان جمعه ها مي رفتيم، واقعا يك تفريح گاه نامناسبي شدهبود، اما از روزي كه شهدا را دفن كردند، مكان خيلي قشنگ شد. با وجود شهداي گمنام در اين منطقه جايگاه آنجا عوض شد.
4. در چهارمين مرحله، حضرت فاطمه سلام الله عليها با بيان از ولايت دفاع كرد كه خطبه فدكيه، خطبه فلسفه احكام و خطبه¬اي كه در مقابل عيادتكنندگان حضرت سلام الله بيان فرمودند نمونههايي از اين دفاع است. حضرت زهرا سلام الله عليها زماني كه زنان مدينه براي عيادت آمدند و گفتند: «كَيْفَ أصْبَحْتَ يا بِنْتَ رَسُولِ الله؟» حضرت سلام الله با كسالتي كه داشتند بلند شدند و خطبه خواندند . امروز با تمام امكانات از قبيل وبلاگ، نوار، سي¬دي و … كه در اختيار داريم بايد دفاع از دينخدا و وليخدا كنيم.
علماي سودان براي بحث وحدت خدمت حاجآقاي قرائتي آمده بودند. حاجآقاي قرائتي پرسيدند: نظر شما راجع به امام زمان عجل الله فرجه چيست؟
– گفتند: يَمْلَأُ الأرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً بَعْدَ مَا مُلِئَتْ جُوراً وَ ظُلْماً .
– اعتقاد شما به امام زمان عجل الله فرجه مثل اعتقاد ما هست، پس بگوييد تمام مسلمانان جهان جمع شوند، يك انتخابات راه بيندازيم تا يك مهديعجل الله فرجه انتخاب كنيم.
– مهدي عجل الله فرجه را نميتوانيم انتخاب كنيم، مهدي عجل الله فرجه را خدا بايد بفرستد.
– پس اگر آخرين ولي را قرار هست خدا انتخاب كند، اولين ولي را هم بايد خدا انتخاب كند، پس چرا شما انتخاب كرديد؟
5. پنجمين دفاع حضرت زهرا سلام الله عليها با جسم مباركش بود، حضرت جنگ تنبهتن كرد. فاطمه سلام الله عليها در يكروز سه عمليات شركت كرد. در اولين علميات حضرت فاطمه سلام الله عليها پشت در مجروح شد، اميرالمؤمنين عليه السلام ميتوانست پشت در بيايد، ولي به اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود: اجازه دهيد من بروم، بگويم فاطمه دختر رسولالله هستم شايد حيا كنند. اينجا حضرت از سينه و پهلو مجروح شد، فرزند فاطمه سلام الله عليها هم شهيد شد.
از مهرماه سال 1360 تا تيرماه سال 1361 در نه ماه حدود 5 عمليات بزرگ داشتيم، مهر1360 عمليات ثامنالائمه سلام الله عليها، دي1360 طريق القدس، فروردين 1361 فتح المبين، ارديبهشت 1361 بيت المقدس، تيرماه 1361 رمضان، يكي از اتفاقهاي زيباي اين عملياتها اين بود كه بعضي از رزمنده ها در عمليات قبلي مجروح مي شدند هنوز خوب نشده در علميات بعدي شركت مي كردند، لذا بچه هايي كه پايشان قطع بود، چشمشان نابينا بود، دستشان قطع بود، تركش در بدنشان بود در علمياتهاي بعدي شركت مي كردند، من در عملياتي شاهد بودم شهيدي كه روي تخت بيمارستان بود به او گفتند: لازم است به جبهه بياي، از همان جا آمد، اينها را از چه كسي ياد گرفتند؟ اينها را از فاطمه سلام الله عليها ياد گرفتند، ما در نهماه چند عمليات شركت كرديم. اگر بعضي خانوادهها 5 شهيد دارند از حضرت زهرا سلام الله عليها ياد گرفتند. وقتي رزمندهها مجروح مي شدند، او را براي مداوا و استراحت مي بردند. امدادگر فاطمه سلام الله عليها فضّه هست، تا چشمانش را باز كرد نگفت: مرا به بستر ببر، بلكه گفت: اميرالمؤمنين عليه السلام را كجا بردند؟ فضّه گفت: علي عليه السلام را به مسجد مي برند، در عمليات كوچه شركت كرد، دست را به كمربند علي عليه السلام انداخت، خانم مجروحي كه از سه جهت مجروح شده خونريزي دارد، اما دست انداخت و فرمود: مگر مي گذارم امامم را با اين وضع به مسجد ببريد؟! چهل نفر علي عليه السلام را مي كشيدند حريف فاطمه سلام الله عليها نشدند، آن نانجيب گفت: قنفذ دست فاطمهسلام الله عليها را كوتاه كن. امام صادق عليه السلام فرمودند: اينجا مادر ما شهيد شد . همين تازيانه ها مادر ما را كشت. فاطمه سلام الله عليهادوباره بيهوش شد، وقتي كه به هوش آمد باز گفت: فضه! اسماء! علي عليه السلام را كجا بردند؟ سومين عمليات، علميات مسجد بود كه حضرت زهرا سلام الله عليها بُعد ديگري از دفاع را از خودش نشان داد. از اعتبارش پيش خدا استفاده كرد. گفت: اگر دست از علي عليه السلام برنداريد نفرين تان مي كنم. گيسوان پريشان مي كنم، گريبان چاك مي كنم، ديدند زمين مسجد مي لرزد، ترسيدند و شمشير از سر علي عليه السلامبرداشتند، اما فاطمه سلام الله عليها فقط مي خواهد جايگاه علي عليه السلام حفظ شود، تا اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: سلمان! فاطمه سلام الله عليها را درياب، بگو تو دختر رحمتٌ للعالمين هستي. تا اين امر را از امامش شنيد، اطاعت كرد و فرمود: من همة هستي ام را مي خواهم بدهم كه علي عليه السلام، وليخدا زنده بماند.
شخصي گفت: درست نيست كه اطرافيان پيامبر(ص) دختر پيامبر صلوات عليها را كتك زدند. گفتم: اگر هيچ ظلمي به فاطمه سلام الله عليها نكردند چرا حضرت وصيت كرد مرا شبانه غسل دهيد، شبانه كفن كنيد، شبانه دفن كنيد و قبرم مخفي باشد؟! فاطمه سلام الله عليها با وصيتش دفاع كرد. امام سلام الله با وصيتش از ارزشهاي اسلام و انقلاب دفاع كرده، شهدا با وصيت نامه هايشان از ولايت دفاع كردند. وقتي شهدا زيبا دفاع ميكردند امام سلام الله جملهاي ميگفتند: خميني از همه شما شرمنده است! به خانواده هاي شهدا فرمودند: من از همه شما احساس شرم مي كنم! امام سلام الله از امام خودش، اميرالمؤمنين عليه السلام آموخت. بعداز دفاع فاطمه سلام الله عليها از دينخدا، اميرالمؤمنين عليه السلام كه فاطمه سلام الله عليها را دفن مي كرد، فرمودند: فاطمهجانم، تا خدا هست و خدايي مي كند حيدر از تو عذرخواهي ميكند.
دیدگاهتان را بنویسید