تقدیم به پیشگاه همسران شهدا خصوصا همسران شهدای مدافع حرم
رفتی و شوق موندنم رو بردی
کبوتری شدم که پر نداره
میسوزم و میسوزم و میسوزم
از حال من کسی خبر نداره
دیشب یه عکس بچگیتو دیدم
نمیدونی باهاش چه حالی کردم
غذایی رو که دوس داری پختم و
باز سر سفره جاتو خالی کردم
کاشکی میشد ببینمت دوباره
کاشکی میشد بازم دورت بگردم
دیشب نیومدی به خوابم ولی
جات خالی بود تا صبح گریه کردم
دست خودم نیس که … خدا شاهده
حس میکنم همه ش نشستی پیشم
نمیتونم بغضمو مخفی کنم
اسمتو میشنوم یه حالی میشم
نیستی خودت شبا برا بچه هات
قصه مردونگی تو میخونم
گفته بودی میری که برنگردی
گفتم تا آخرش به پات میمونم
نوشتی که محاصره شدیده
عزیز من این لحظه آخره
آخرم این پیاممو ندیدی
نوشته بودم منو یادت نره
دیدگاهتان را بنویسید