شهدا-تقدیم به شهدای گمنام کوه خضر قم
دلگیرم از هیاهوی دورِ شهر
از این سه راه پر تنش بازار
دنبال جای ساکت آرامم
آرامشی شبیه شب گلزار
بغضی گرفته است گلویم را
باران گریه هام ارادی نیست
دلگیرم و به راه می افتم باز
تا کوه خضر راه زیادی نیست
حسی غریب خوانده مرا این جا
این جا هوا شبیه دلم ابری است
طاقت نمانده در دل من دیگر
این اشک ها نشانه بی صبری است
تو کیستی که نام تو گمنامی است
از تو نمانده است پلاکی که…
هر روز تو غریب تر از دیروز
مانده است بر مزار تو خاکی که…
دلتنگ می شود دلم از یادت
از مادری که بعد تو لبخندش…
چشمش هنوز مانده به در شاید
یک روز بعد از این همه فرزندش…
بغضی گرفته است گلویم را
باران گریه هام ارادی نیست
من دورم از خودم تو دعایم کن
این خواسته که چیز زیادی نیست
هر وقت شب کنار تو می آیم
حس می کنم تلالو نورت را
بر زنده بودن تو یقین دارم
حس می کنم همیشه حضورت را
حالا منم که با دل آرامم
حالا منم که در پی یک آغاز
باران گرفته است به آرامی
سمت حرم به راه می افتم باز
دیدگاهتان را بنویسید