جانبازان شیمیایی

منتشر شده در 05 اسفند 1395
اندازه قلم

جانباز شیمیایی

 

کپسول های سرد اکسیژن برایت

جز آه های بی ثمر چیزی ندارند

می خواهی آسوده شوی حرف تو این است

این سال ها انگار پاییزی ندارند

 

این سرفه ها یاد آور یک عمر درد است

دردی که در عمق وجودت ریشه کرده

چیزی نمی گویی ولی می فهمم آری

مسمویت خون تو را در شیشه کرده

 

حتی نفس با تو سر یاری ندارد

با این همه از هیچ کس شکوه نداری

بر عکس هر ابری که می خواهد ببارد

ترجیح دادی بی صدا نم نم بباری

 

امشب دوباره خاطراتت جان گرفته

یک چفیه و تسبیح و عکسی یادگاری

باید تو را توصیف کرد این گونه شاید

شمعی که سر گرم است با شب زنده داری

 

در هر نفس می سوزی و می سازی اما

با هر نگاهت حرف داری با من امشب

مضمون چشمت مطلع شعر جدایی است

آیا تو داری می سرایی یا من امشب؟

مطالب مرتبط
نوشتن دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*