شهدا

منتشر شده در 09 اسفند 1395
اندازه قلم

شهدا

 

این قافله ای که لاله گون می آید

از دشت حماسه و جنون می آید

با این همه فرمانده بی سر آری

از مطلع فجر و فتح خون می آید

*

این قافله از مرگ ندارد پروا

دارد روی شانه پرچم عاشورا

این قافله صد علی اکبر دارد

با پیکر غرق خون و ارباً اربا

*

باقی است هنوز باور قاسم ها

فریاد و خروش آخر قاسم ها

هر چند که ماند زیر تانک دشمن

گلبرگ نحیف پیکر قاسم ها

یک دشت عطش نوش صدای تشنه

شد باز شلمچه، کربلای تشنه

گلواژه «ساقی العطاشا» گل کرد

بر روی لب قمقمه های تشنه

*

با ترکش و انفجار مین می افتاد

با زخم دل و زخم جبین می افتاد

یک یاس کنار علقمه می رویید

هر دست که بر روی زمین می افتاد

*

آن روز سبکبار و رها می رفتند

در اوج صداقت و صفا می رفتند

برخاست نوای «لک لبیک حسین»

از مرز شلمچه، کربلا می رفتند

*

با عطر غریب یاس پرپر رفتند

از مرتبه عشق فراتر رفتند

با پهلوی غرق خون و چشمان کبود

تا مرقد بی نشان مادر رفتند

*

ای منتقم خون شهیدان برگرد

از مشرق پر فروغ ایمان برگرد

با سیصد و سیزده مسیحایی دم

با همت و باکری و چمران برگرد

مطالب مرتبط
نوشتن دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*