شهدا
در آسمان گریه كه پر ابر شد دلم
در تنگنای سینه كه بی صبر شد دلم
بغضی عجیب دور و برم را گرفت و بعد
باران اشك چشم ترم را گرفت و بعد
همراه با تبسم صبح نسیم ها
روی قنوت بال و پر یاكریم ها
بی اختیار راهی دشت جنون شدم
راهی دشت عاطفه و اشك و خون شدم
یعنی بهشت روشن گل های سینه چاك
یعنی حریم قدس شهیدان بی پلاك
یعنی شلمچه و حرم آسمانیش
آن غربت همیشگی و جاودانیش
یعنی دوكوهه و غم یاران خسته اش
كارونِ اشك و ساحل در خون نشسته اش
بغض غروب فكه و دلتنگی غمش
اروند و چشم های پر از اشك نم نمش
چزابه و تلاطم خون در مسیر نور
معراج تا همیشه به روی حریر نور
شام طلائیه كه پر از یاد ناله هاست
آن تربتی كه هر قدمش باغ لاله هاست
زائر شدم بهشت دل و مهد عشق را
تا كه دوباره تازه كنم عهد عشق را
باشد همیشه سمت شهادت نگاه من
باشد به سوی چشمهی خورشید راه من
تا كه دل شكستهی من زیر و رو شود
تا رنگ حق بگیرد و با آبرو شود
دیدگاهتان را بنویسید