شهدا و دفاع مقدس
مادر سلام! آمدهام بعد سالها
انگار انتظار تو را پیر کرده است
زود است باز این همه پیری برای تو
شاید منم که آمدنم دیر کرده است
مادر مرا ببخش اگر دیر آمدم
جایی که بودم از نفس جاده دور بود
آماج سنگ حادثه بودم ولی شگفت
آیینه ی شکسته من پر غرور بود
دیرینه سال بود که در دور دستها
یک سرزمین به گرده ی من بار درد بود
در من کسی شبیه یلان حماسهساز
بیوقفه با زمین و زمان در نبرد بود
دیرینه سال بود که سرپنجههای من
چنگال بسته بود به حلقوم خاک سرد
تا مغز استخوان مرا خورده بود خاک
تا مغز استخوان مرا خورده بود درد
قصد تو را زمین و زمان کرده بود و من
تنها برای خاطر تو این چنین شدم-
-که چنگ بر گلوی زمین و زمان زدم
یک عمر استخوان گلوی زمین شدم
مادر! مرا ببخش اگر دیر آمدم
یک مشت استخوان شدنم طول میکشید
تا ارتفاع شانۀ مردان شهرمان
از دست خاک پر زدنم طول میکشید
مادر نمیر! زندگی من از آن تو!
مادر نمیر! زندگی از آن میهن است
بعد از من آفتاب تو هرگز مباد سرد!
بعد از من آسمان تو هرگز مباد پست!
دیدگاهتان را بنویسید