شهدا
در گلوی خروس میپیچید
نغمهی لا اله الا اللّه
شاخههای درخت بالا رفت
تا بناگوش نقره كوب ماه
قل هوالله … حوض میخواند و
بید هم در ركوع خم میشد
شبنمی پاك لحظهی سجده
از رخ لاله داشت كم میشد
گفت فواره تا بحول اللّه
سر پیچك به آسمان پیچید
رختها را به روی بند ؛ نسیم
در صفوف نماز گل میدید
دستهای قنوت پنجره داشت
رو به روی حیاط وا میشد
آتنا توی خانه مشغول
گفتن ذكر ربّنا میشد
همهی خانه یك صدا گفتند
رو به قبله سلام آخر را
و علیك السلام در واشد
همه دیدند روی مادر را
دیدگاهتان را بنویسید