صفحه اصلی »
اخبار » اخبار محافل شهدا » خاطره ای از برادر شهید ابوالفضل کریمی – برادر حاج محمود کریمی

خاطره ای از برادر شهید ابوالفضل کریمی – برادر حاج محمود کریمی

منتشر شده در 02 مرداد 1395
اندازه قلم

خاطره ای از برادر شهید ابوالفضل کریمی – برادر حاج محمود کریمی

بعد از #شهادت پدرمون همراه ابولفضل اومديم مرخصي رفتيم ترمينال و ٢ تا بليط #مشهد گرفتيم واسه فردا شب كه رفتيم مسجد يه گوشه اي با رفقاش مشغول صحبت بود كه برگشت بهم گفت منو ببر راه اهن بايد برم منطقه . گفتم خبري شده؟ . با موتور بردم رسوندمش راه اهن . و بهش […]



بعد از #شهادت پدرمون
همراه ابولفضل اومديم مرخصي
رفتيم ترمينال و ٢ تا بليط #مشهد گرفتيم واسه فردا
شب كه رفتيم مسجد يه گوشه اي با رفقاش مشغول صحبت بود كه برگشت بهم گفت منو ببر راه اهن بايد برم منطقه
.
گفتم خبري شده؟
.
با موتور بردم رسوندمش راه اهن
.
و بهش گفتم:
.
په #مشهد رفتنمون چي ميشه؟
.
گفت:
.
برميگردم با هم ميريم!!
.
رفت و تو عمليات #كربلاي_پنج_شهيد شد
.
١٣ سال بعد، آخراي #ماه_صفر بود كه گفتن
اولين سري از پيكرهاييكه
تو #شلمچه تفحص شدن رو
دارن ميبرن #مشهد براي زيارت
.
مادرم
با من تماس گرفت و
گفت:
.
محمود، #پيكر پسرم تو اين كاروان #شهداست!!
.
گفتم : چطور
.
گفت:
.
چون من #مشهدم اونم قرار بود بياد #مشهد ديگه
.
گفتم:
.
منم اتفاقاً #مشهدم
.
#پيكرهارو كه آوردن براشون خوندم و كلي گريه كرديم
برگشتيم تهران كه بهمون اطلاع دادن
بيايد #معراج_پيكر_شهيدتون رو تحويل بگيريد
.
هركاري كرديم كه مادر داخل تابوت رو نبينه نشد
استخوان و جمجمه ابولفضل رو تو بغل گرفت
و كلي باهاش حرف زد
.
پيكر رو كه بررسي كرديم
از توي بادگيري كه هنوز تنش بود
پلاكش قسمت داوود( پسرم) شد
كارت شناسايي رو هم خودم يادگاري برداشتم
فقط يه چيزي رو گذاشتم با خودش دفن كنن
.
.
#اون_هم_٢_تا_بليطي_بود_كه_براي_مشهد_خريده_بوديم
.

مطالب مرتبط
نوشتن دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*