مدافعان حرم

منتشر شده در 22 اسفند 1395
اندازه قلم

بداهه‌ای از گروه خیزش بیداری ادبی، با موضوع: 

محکومیت به شهادت رساندن شیعیان مظلوم  افغانستانی توسط داعش

 

خون تو ریخت بر زمین اما خونت از ما جدا نخواهد بود

بین ما و تو بعد از این حرف از مرز و جغرافیا نخواهد بود

کربلا در عراق و ایران است کربلا در منامه و کابل

هرکجا خون شیعه جاری شد خارج از کربلا نخواهد بود

از غدیر آمدیم و پیوستیم در مسیر نجف به کرببلا

خون ما ابتدای جنبش شد شیعه را انتها نخواهد بود

شیعه یعنی شهید یعنی خون پس ، از اهدای سر نمی ترسیم

ما نشان داده ایم قربانگاه منحصر بر منا نخواهد بود

شیعه یعنی قتال با ذلت شیعه یعنی که مرگ با عزت

کل یوم و کل ارض را جای هیچ ادعا نخواهد بود

شیعه اینجا به فکر افغان و شیعه آنجا به فکر ایران است

-شیعیان نفس یکدگر شده اند- سخنی نابجا نخواهد بود

سینه هامان حماسه ی خون است هردوتا چشم کاسه ی خون است

آنچنان شد سپید گیسومان که علاجش حنا نخواهد بود

سر اگر هم جدا کنند از ما بر سر عهد خویش می مانیم

پشتمان گر دوتا شود از داغ حرفهامان دوتا نخواهد بود

باید از سر گذشت و تن پوشید جای این رختها کفن پوشید

دین که لنگ جهاد شد گیر ربنا آتنا نخواهد بود

سرسپردیم بر سر کویی جانمان شد فدای بانویی

که بدون وجود آن بانو کربلا ، کربلا نخواهد بود

لبه ی تیز تیغ برانیم آیه های جهاد قرآنیم

تیرمان سمت دشمن مولاست این سخن از هوی نخواهد بود

در دفاع از حریم دین و حرم کابل و کربلا ندارد فرق

ملک شیعه مطهر و پاک است جای رجاله ها نخواهد بود

حرمله ذبح (طفل کابل ) کرد بغض ما بذر نعره شد گل کرد

نتوان بیش از این تحمل کرد کوه حق بی صدا نخواهد بود

طفل افغان اگرچه ذبح شده زن افغان اگرچه گشته اسیر

هیچ روزی شبیه عاشورا هیچ جا کربلا نخواهد بود

می شناسند اهل طوفان را پنجه ی دره گیر شیران را

فاطمیون -سپاه افغان را- بت حریف خدا نخواهد بود

مرگ بر مکر ، مکر امریکا  داعش و طالبان و النصره

مرگ بر پول ، نفت آل سعود  مکرشان را بقا نخواهد بود

پرچم سید خراسانی را به دست ولی عصر دهیم

کوری چشم دشمنان علی شیعه بی مقتدا نخواهد بود

شور جنگاوری به سر داریم مرد جنگیم ما جگر داریم

هر زمانی که تیغ برداریم کس جلودار ما نخواهد بود

پای تا سر حرارت و شوریم تیغ قهریم در نیام زمان

مثل آتش که زیر خاکستر شعله در انزوا نخواهد بود

می رسد دولت انا المهدی فرصت دیرپای خوش عهدی

روزگاری که بر لب عالم حرف چون و چرا نخواهد بود

مطالب مرتبط
نوشتن دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*