شهدای غواص

منتشر شده در 22 اسفند 1395
اندازه قلم

تقدیم به شهدای مظلوم غواص که چندی پیش در هیاهوی شهر مهمان مون بودن

 

شهر را یکسر گرفته عطر و بوی یاس ها

می درخشد در دل شب نور این الماس ها

چند وقتی بود می زد پلک مادرهایشان

چند وقتی بود می افتاد هی گیلاس ها

قصه آب است ، مادرها همه دلواپس اند

مادر موسی بن عمران، مادر عباس ها

چند مادر، چند بابا چشم هاشان خشک شد؟!

بس که باریدند در هجران خیرالناس ها

آب ، خندق ، آسمان با هم چه ربطی داشتند؟!

خلق مبهوتند از این شیوه اجلاس ها

بعد سی سال از سفر برگشته اند این مردها

باز یک مشت استخوان بر شانه احساس ها

بعد سی سال آمدند و می خورد با عزم شان

باز هم بر هم بساط فتنه خناس ها

شاعری می گفت …. اما روضه اش را قطع کرد

“دست حیدر…دست زینب…دست این غواص ها”

یک نفر هی سوژه ها را اشک از دستش گرفت

..با خودم گفتم خدا …بیچاره این عکاس ها

مطالب مرتبط
نوشتن دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*