شهدا
شهدای ما که مثل، گلای لاله می مونند
به ظاهر زمینی اما، افتخار آسمونند
می شدند عازم جبهه، همه با شور حسینی
اون جوونایی که بودند، علی اکبر خمینی
میاد از خاک شلمچه، هنوزم صدای یا رب
گریه های غریبونه، ناله های نیمهی شب
حالا از سکوت فکه، دل من آتیش میگیره
هر کی از قافله جا موند، گوشهی قفس میمیره
حالا مونده برای ما، خاطرات سرخ کارون
ساحل خستهی اروند، خاک بیقرار مجنون
از طلائیه بخونیم، که داره شمیم احساس
اونجایی که داره خاکش، عطر خاک کف العباس
یا بپرسیم از دوکوهه، عطر آشنای لاله
یا از اون شبا که پر بود، از نوا و اشک و ناله
پشت خاکریزا میومد، صدای نافله هاشون
آب میشد حتی دل سنگ، شبا از سوز صداشون
نیمه شب با ناله هاشون، می زدند دوباره معبر
پر کشیدند تا خدا از، دامن خاکی سنگر
رشک اهل آسمون بود، به خدا عشق و وفاشون
بیاد مشک اباالفضل، تشنه لب قمقمه هاشون
یکی یکی پر کشیدند، تا خدا تا آسمونا
جون میدادند آروم آروم، رو پای عزیز زهرا
یکی با یاد رقیه، شده پر آبله پاهاش
داره میگه یا اباالفضل، اونکه تیر خورده به چشماش
یکی غرق خاک و خونه، یکی سر به تن نداره
یه نفر تشنه لب اما، یکی هم کفن نداره
تانکا که عبور میکرد از، روی اون همه جنازه
زنده میشد پیش چشمام، ماجرای نعل تازه
باغ آرزوی زینب، شد یه دشت لالهی پرپر
وقتی که رفت روی نیزه، سر پر خون برادر
دیدگاهتان را بنویسید